مناجات با خدا ...2
ای محبوب جاودانی!
اگر نبود عطر حضور تو در تعفن این لاشه های مردار، چگونه تاب می آوردیم و اگر نبود گرمای دست های تو در این سرمای بی کسی چگونه سرمی کردیم؟
ای عزیز!
آن چنان غریق دریای غربتمان مکن که به سمت هر خاشاک عاطفه ای دست نیاز دراز کنیم. پناه بر تو از تنهایی و غربت و بی کسی.
***
ای معبود دوست داشتنی!
از میان ظلمتی که بر درون و بیرونمان سایه گسترده روزنی رو به روشنایی مهدوی بگشا تا بهانه ای برای زنده ماندن پدید بیاید.
ای مهربان بی منت!
ما را آن چنان نگران خودت کن که هیچ جاذبه و دغدغه ای نگاهمان را از تو نگیرد و کور باد چشمی که تو را نگران خویش نمی بیند.
ای قادر متعال!
در روز محشر پیش چشم آنان که دینشان را از ما آموختند شرمنده مان مکن و ما را باعث و بانی گریز و نفرت مردم از دین مپسند.
ای پروردگار!
گرد غربت از ساحت کلام خودت بردار و جان های ما را به نور قرآن جلا ببخش.
ای خدای منتقم!
در این وانفسای گرانی تنها کالای رو به تنزل دین توست بهای آن را در چشم دین فروشان بیفزا تا چنین ارزانش نفروشند.
***
خداوندا! از یادمان مبر که اصل زندگی آن سوی این دیوار است تا برای این نصفه روز، عمر جاودانه را تباه نکنیم.
خداوندا! اگر بناست آن محبوب آسمانی را فقط چشم های پاک ببینند آلودگان سر بر شانه که بگذارند؟
خداوندا! خلاء عظیم تنهایی را جز تو که می تواند پر کند و زخم عمیق غربت را جز تو که می تواند مرهم گذاشت؟
خداوندا! ما را به مرتبه ای از عزت تعالی ببخش که سر جز در مقابل تو فرود نیاوریم و به مرتبه ای از خضوع تنزل ده که خود را از احدی برتر نشماریم.
خداوندا! ما را مالک برترین ثروت یعنی همه نخواستن ها قرار ده.
خداوندا! به چه کار می آید این چشم اگر به روی آن عزیز غایب از نظر گشوده نشود؟! و به چه کار می آید این دل اگر قربانی ظهور نگردد.
***
خدایا! گفتی که دل شکسته باید آورد . یعنی دل از این شکسته تر می خواهی؟
خدایا! از زمین بریده ایم آسمان را عیان کن و تعلیق را بیش از این روا مدار.
خدایا! حیران توایم حیران ترمان کن.
خدایا! غم و تنهایی و غربت رزق مدام عزیزان توست ما را عزیز بدار.
***
مــــن از شــــراب چــــشم تــو گـر مـست می شدم
فارغ از این جهان و هر چه در او هست می شدم
خدایا! نگاه نافذی عنایت کن که از وسیله ها و واسطه ها بگذرد و تو را در پس و پشت همه وقایع ببیند.
خدایا! نگاه لطف تو با ماست چه باک اگر همه خلایق روی از ما بگردانند و اگر نیست چه سود اگر همه خلایق رو به ما کنند.
خدایا! عنانمان را از دست نفسمان بستان و یاد خودت را چنان در دلمان بنشان که تو از چشممان ببینی و از گوشمان بشنوی و از زبانمان بگویی.
خدایا! در قیامت با چه رویی به چشم های تو نگاه کنیم که در مقابل عمری نعمت جز گناه و معصیت نیاورده ایم شرمساری آن روز از هر عذابی دردناک تر است دستمان را بگیر.
خدایا! به چشم گریه بیاموز و به دل انکسار و به همه جوارح و اعضا بندگی.
خدایا! تشنگان دیدار خودت را به جرعه ای از جمال مهدی مهمان کن.
خدایا! دنیا پر از کودکان کهنسال گشته ما را با مردان و معلمان بزرگ آشنا کن.
خدایا! اسم ستارالعیوبی ات را برای خلقی که در پی کشف سرّ دیگران اند، معنا کن.
خدایا! شیعه آخرالزمان را همین شرمساری بس که محبوب و مرادش مدام یاد او کند «و لاناسین لذکرکم» و او هیچ از مراد خویش یاد نکند ما را از این شرمساری برهان.
خدایا! به که باید گفت جز خودت که هجران محبوب ریشه طاقتمان را سوزانده است و درخت وجودمان را به خشکی نشانده است.
***
صفحات: 1· 2