حقیقت بزرگ!
پدری پسر چهار ساله خود را به بازار مکاره برد. پسر بچه که بهترین لباس هایش را پوشیده بود با دقت مواظب بود که آنها خراب نشوند. ناگهان دوچرخه سواری که با سرعت می آمد به کودک برخورد کرد. پسرک بر زمین افتاد و آرنجش آسیب دید. پدر، فرزند گریان خود را با مهربانی از زمین بلند کرد و او را در آغوش پرمهرش گرفت و زخم آرنجش را با دستمالی بست.
پسرک همچنان می گریست و پدر سعی می کرد که او را آرام کند پس برای دلداری او گفت : «تو پسر خوبی هستی تازه آرنجت هم خیلی صدمه ندیده و به زودی خوب می شود» اما ناگهان فریاد پسربچه بلند شد : «من که برای آرنجم گریه نمی کنم من برای پیراهنم که پاره شده، گریه می کنم. آرنج خوب می شود ولی پیراهن نه!»
پدر گفت : «آیا رفتار تو عجیب نیست؟ فکرش را بکن اگر آرنجت هم مثل پیراهنت بود و هیچ وقت خوب نمی شد، چه؟»
ناگهان گویا چشمان بچه گشوده شد و توانست با نگاه تازه ای به دنیا بنگرد. او گفت :«آه، بله پدر راست می گویی! اگر آرنجم هم مثل پیراهنم بود و هیچ وقت خوب نمی شد، چه؟! خدا ما را به شکل خاصی آفریده است.» سپس لبخندی چهره اشک آلودش را در برگرفت.
اغلب اوقات ما نیازمندیم این حقیقت بزرگ را به خود یادآوری کنیم که خداوند ما را به شکلی خاص و اعجاب آور آفریده است. پدیده های مادی قابل مقایسه با پدیده های ابدی نیستند. زندگی ابدی است، اگر چه همه چیز گذارست و پایان می یابد. آیا ما باید، برای چیزهای زمینی، ارزش بیشتری نسبت به زندگی الهی خود، قایل شویم؟!
منبع: در پناه او (نگهبان خانواده، ش21)
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم و أجعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یدیه
یاعلی مدد