من همون کبوترم که جا نداشت ...
متن شعر این بود :
من همون کبوترم که سر گذشتم قفسه
سرنوشتم با تو و بی تو، بهشتم قفسه
من همون کبوترم که آرزوش یه لونه بود
تشنه و گرسنه آواره آب و دونه بود
من همون کبوترم که روزگاری جا نداشت
فرصتی برا پریدن میون ابرا نداشت
از تموم شاخه ها یه سر پناه دلش می خواست
پای هر پنجره تنها یه نیگا دلش می خواست
با دل شکسته و خیسی چشمام غروبا
یادمه که سر میذاشتم زیر پرهان غروبا
یادمه یه روز دیدم یه دسته کفتر سفید
اونا اون بالا و من یه گوشه سرد و نا امید
داد زدم کجا میرید که اینجوری دل می برید
موجای خسته رو تا کنار ساحل میبرید
یکی گفت که پر بزن از این قفس، تو هم بیا
ما میریم به خونمون، دایم میریم امام رضا
انگاری کسی صدام زد، انگاری رها شدم
جذب آب و دونه دست امام رضا شدم
پرزدم تا که بیام سری به باغت بزنم
پر و بالی میون شمع و چراغت بزنم
اومدم تا که ببینم رنگ سقا خونتو
کفترای حرم و زائرای بی خونتو
عاقبت بازی تقدیر، یا که دست سرنوشت
روی پیشونی من اسم قشنگ تو نوشت
اینجا غرق زائر و پر از چراغ و آینه است
انگاری تو هر رواق هزار تا باغ آینه است
آسمون، گلدسته هاشو توی عالم ندیده
گنبدو ایوون طلاشم توی خوابم ندیده
دیگه از دلای خوش، نشونه داشتم شب و روز
روی سقاخونه، آشیونه داشتم شب و روز
همین طور می خوندمو دلم حال و هوای باریدن داشت و به این جملات فکر می کردم که چقد برام مأنوسن تا اینکه بالاخره یادم اومد کجا این جمله که تا حدودی شبیه شعر بالا بود، رو شنیدم، آره خودش بود این جملاتو شهریور91 تو صحن قدس امام رضا علیه السلام که با بچه های دلگان، به مشهد رفته بودیم، میون روضه ها شنیده بودمو از بس دوسش داشتم ضبط کرده بودمو و گوش می کردم آخه حکایت از شرح حال دل زار من و امثال من داشت، اونم تو آخرین شبی که برای وداع به حرم رفته بودیم و مسئول گروه برنامه ریزی کرده بود تا آخرین شب اونجا باشیم و البته رزق معنوی بود که آقا نصیبمون کرده بود، متن اون شعر که تو ذهنم بود اینه :
امام رضا
من همون کبوترم که جا نداشت
لونه حتی روی شاخه ها نداشت
هیچ نگاهی آب و دونم نمی داد
مثل هرغریبه آشنا نداشت
دنیا بی صحن و رواقت قفسه
یه امام رضا دارم برام بسه
عمریه بی صدا فریاد می زنم
گره بر پنجره فولاد می زنم
زیارت پایین پات إذن می گیرم
یه گوشه می شینمو داد می زنم
قربون کبوترای حرمت
قربون این همه لطفو کرمت
حالا دیگه تا حد زیادی با این جملات، حال دلم بهتر شده بود اما هنوز حس غریبی داشتم که، بگذریم …
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم و أجعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یدیه
صفحات: 1· 2