یکی از همین روزها!
پسر جوانی بود که می خواست کارهای زیادی انجام بدهد. هنگامی که کودکی بیش نبود، گفت : «یکی از همین روزا، قصد دارم فلان کار و بهمان کار رو بکنم و خوشحال بشم.» اما نتوانست هیچ کاری از پیش ببرد. چند سال بعد گفت : «صبر کنید تا درسم تموم بشه. قصد دارم بعد از پایان تحصیلاتم فلان کار و بهمان کار رو بکنم تا شادی بهم رو بیاره.» اما وقتی تحصیلات دانشگاهی اش پایان رسید گفت: «صبر کنید یه شغل خوب پیدا کنم اون وقت فلان کار و بهمان کار رو می کنم و شادی بهم رو میاره.» اما وقتی مشغول به کار شد، گفت : «صبر کنید تا ازدواج کنم. اون وقت فلان کار و بهمان کار رو می کنم و شادی بهم رو میاره.» وقتی ازدواج کرد، گفت : «صبر کنید تا بچه هام درس شون تموم بشه اون وقت فلان کار و بهمان کار رو می کنم و شادی بهم رو میاره.» اما هنگامی که تحصیلات فرزندانش به پایان رسید، گفت : «صبر کنید بازنشسته بشم اون وقت فلان کار و بهمان کار رو می کنم و شادی بهم رو میاره.» اما وقتی بازنشسته شد، گفت : که حالا دیگر برای انجام هر کاری دیر شده است.
طفره رفتن نوعی بیماری است و می تواند به عادتی ویرانگر تبدیل شود. باید دریابیم تنها فرصتی که در دست داریم همین حالاست. امروزِ خود را به گونه ای زندگی کنید که گویی فردایی در کار نیست.
منبع : داستان هایی به کوتاهی زندگی (نگهبان خانواده، ش21)
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم و أجعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یدیه