حاجی دیگر نمیخندی...!
حاجی ؛ گلوله دست شما را زخم انداخت و بعدها برد ،
اینجا خودشان بر سر و صورت و دست و بازویشان زخم و نقش می اندازند که زیبا شوند …!!!
اینجا به کسی بگویی : خواهرم … هنوز بقیه حرف را نگفته شاکی میشود که چرا شما بسیجی ها نمیگذارید راحت باشیم؟
ما آزادی میخواهیم … چرا شماها نمیفهمید؟
اگر دختری با مانتوی کوتاه و تنگ و آستینهای بالا زده شده با ناز و عشوه راه برود همه میگویند چه باکلاس!
اما دختری چادری که بخواهد از کنارشان رد شود میگویند : صلواااااات (اللهم صل علی محمد و آل محمد)
اینجا به خیلی چیزهایی که اعتقاد تو بود میخندند! به ریش میخندند… به چادر میخندند … به لباس پیغمبر میخندند …
راستی فرمانده… این کتاب صورت هم عالمی دارد ! “فیس بوک” را میگویم …
شرف و ناموس و اعتقاد بعضا پَر ! عکسهایی در این فیس بوک از خود و خانوادشان میگذارند که آدم شرمش میشود نگاه کند …
شما میگفتی “یاعلی” و زندگی میساختی
اینها عکس میگذارند … خاطرخواه میشوند … زندگی شروع میشود آن هم با یک “لائیک” … فردا هم طلاق! عجب پروسه ای!!!
این هم به نام آزادی این نظام را اعتقاد نگاه داشته… به تو میگویند آزادی نداری … راحت باش … زندگی کن!!! که دست از اعتقادت برداری
ما میگوییم بندگی کن و خوب زندگی کن … آنها میگویند زندگی کن ،آزاد باش …(هرزه بودن هنر است)
خلاصه حاجی برای برخی جای ارزشها عوض شده …
اما حاجی غصه نخور، سرت را بالا کن، این ها که دیدید و گفتم کارهای برخی افراد ناآگاه است که بر دل شما و مولا داغ می گذارند اما هنوز بچه های زیادی از تیپ شما و هم عقیده شما هستند که از شب تا صبح وصبح تا شب، به انتظار جام شهادتند و به عشق مولایشان خالصانه خدمت می کنند و گرما و سرمای تابستان و زمستان برایشان هیچ مطرح نیست.
حاجی جان! برخی در سنگر علم و دانش، برخی در سنگر فرهنگی و جهادی و برخی در سنگرهای دیگر مشغول خدمت و آماده دفاع از ناموس و حریم اسلامند…
حاجی جان! بخند و أخم نکن دلم میگیرد …
فرمانده! غصه نخور اسلام تنها نیست و خیلی پشتیبان دارد باور کن…
جوان هایی را می شناسم که با تمام عشق و توان به مثل شما از تمام تعلقات دنیوی خود دست شسته اند و برای پاسداری از حریم اسلام و عقیله بنی هاشم علیهاسلام هر لحظه سر از پا نمی شناسند…
حاجی! نگران نباش لبخند بزن مثل همیشه…
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و أجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه
صفحات: 1· 2