شهیدی که از شدت بی خوابی مویرگ های چشمش پاره شده بود و خون میآمد
از شدت بی خوابی مویرگ های چشم شهید حمید باکری، پاره شده بود و خون می آمد…..
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم و أجعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یدیه
از شدت بی خوابی مویرگ های چشم شهید حمید باکری، پاره شده بود و خون می آمد…..
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم و أجعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یدیه
“جنگ امروز جنگ مال و منال نيست، بلكه جنگ اسلام و غير اسلام است، جنگ سرنگون كردن جمهوری اسلامی است، جنگ دنيای تجملات، عيش و عشرت و فساد و تباهی با معنويت است، با دنيای مادی و راه و روش انسانی” فرازی از وصیت نامه شهید عباس سرپرست
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم و أجعلنا م خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یدیه
داداشم منو دید تو خیابون.. با یه نگاه تند بهم فهموند برو خونه تا بیام..
خیلی ترسیده بودم.. الان میاد حسابی منو تنبیه میکنه..
نزدیک غروب رسید.. وضو گرفت دو رکعت نماز خوند، بعد از نماز گفت بیا اینجا
خیلی ترسیده بودم، گفت آبجی بشین. نشستم..
صفحات: 1· 2
از شاخصه های اخلاقی شهید نواب صفوی، شجاعت و شهامت او بود، او لحظه ای در دفاع از دین و ارزش های الهی خوف و ترس به دل راه نمی داد و با تمام قدرت در برابر انحرافات و هتک حرمت ها می ایستاد.
وقتی برای لغو اعدام یکی از شاگردانش قصد داشت نزد شاه برود با وجود اینکه قبلاً آداب ملاقات با شاه را به او یادآوری کرده بودند بدون اعتناء به آنها به دیدار شاه رفت.
شخص ایشان درباره این ملاقات می گوید: … به نزد شاه که رسیدم، تعظیم نکردم، بلکه سلام دادم و سر جایم ایستادم، به ناچار شاه دستش را دراز کرد و با من دست داد و پرسید: آقای نواب صفوی چه می خوانید؟ من شنیده ام شما طلبه هستید و درس می خوانید، ما آمادگی داریم هزینه های تحصیل شما را تأمین کنیم.
شهید نواب صفوی می گوید: من دستم را محکم بر روی میز کوبیدم و گفتم: من درس هستی و سیاه مشق زندگی می خوانم. مردم مسلمان ایران اینقدر غیرت دارند که این سرباز کوچک امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف را خودشان اداره کنند، اما من به شما یک نصیحت می کنم: این دغل دوستان که می بینی مگسانند گرد شیرینی. شما باید از فلسطین حمایت کنید و با مردم مظلوم و فقیر باشید.
پس از پایان وقت ملاقات، شاه به وزیر دربار می گوید: این سید مثل یک افسر که با سرباز صحبت می کند، با من صحبت کرد و اصلا انگار نه انگار شاهی وجود دارد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم و أجعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یدیه
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و أجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و أجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه
امام خامنه ای حفظه الله تعالی:
“درسی که اربعین می دهد زنده نگهداشتن یاد حقیقت و خاطره شهادت در مقابل طوفان تبلیغات دشمنان است".
استادپناهیان: “بالاترین درس اربعین، درس امام شناسی و ولایت مداری است و إلااگر به عبادت بود، ابلیس 6هزار سال عبادت کرد اما بخاطر عدم توجه به ولیّ خدا، عبادتش پذیرفته نشد…
اربعین پادگان تربیت سربازان امامت است و باعث نجات بشریت و جلوگیری از کوچکترین اهانت به حریم امام علیه السلام …”
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و أجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه
یاران همه رفتند و چه تنها ماندیم
افسوس که از قافله ما جاماندیم
دانی ز چه اینگونه پریشان حالیم ؟
چون خیره در آن زینت دنیا ماندیم
ما همسفران را گذری تنها بود
پای همه در رهگذری زیبا بود
از چیست که ما مانده و آنها رفتند
خوبان همه چیدند و سپس ما ماندیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و أجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه
قهر کرده اید انگار؟
درست نمیگویم؟
حاجی دیگر نمیخندی…!
چه شده آن لبخندهای دائمت؟
حاجی آنطور درخودت رفته ای دلم غصه اش میشود …
سرت را بالا بگیر…
به چه می اندیشی؟
از چه دلگیری؟ …
راستی حاجی ! قبلا ها یه عده ای میگفتند شماها رفتید بجنگید که چه بشود؟
خودتان خواستید ،خودتان هم شهید شدید.
حالا خودمانیم حاجی، بینی و بین الله رفتی که چه بشود؟
رفتی که آزادی داشته باشیم؟
رفتی که عده ای مانتوهایشان روز به روز تنگ تر و روسری هایشان روز به روز کوچکتر شود؟
رفتی که ماه محرمی هم پارتی بگیرند و جشن های آنچنانی؟
رفتی که عده ای دختر و پسر به هم که میرسند دست بدهند و اگر ندهند به هم بگویند عقب مانده ؟
حاجی جان ؛ جای پلاکت را این روزها زنجیرهای قطور گرفته!
جای شلوار خاکی ات را شلوارهای پاره پوره و چاک چاک گرفته (که به زور پایشان نگهش میدارند) !
جای پیراهن ساده ی “مردانه ات” را تی شرت های مارک دار گرفته(بعضا آب رفته اند) !
پسرانمان زیر ابرو بر میدارند ! دخترمان ابرو تیغ میزنند!
اوضاعی شده دیدنی … پارکها ، سینماها ، پاساژها شده اند سالن مد و البته دوست یابی!!
حاجی تو رفتی که خودت را پیدا کنی و خدایت را ؛ اینها مانده اند و دارند خودشان را گم میکنند…
صفحات: 1· 2
یکی از محافظان آقا می گفتند:
ما روزهای دوشنبه یا سه شنبه با آقا برنامه دیدار با خانواده شهدا را داشتیم.
آقا می گفتند: به خانواده های شهدا نگید که ما میایم که تهیه نبینن.
همان روز می رفتیم و آقا توی ماشین بودند اگر خانواده شهدا منزل بودند ما به داخل می رفتیم.
یه روز با آقا به در خانه دو شهید رفتیم در باز بود وحیاط تمیز و آب پاشی شده بود تا زنگ زدم خانمی بیرون آمد و گفت: آقا کو؟ گفتم کدوم آقا گفتند: مقام معظم رهبری گفتم شما از کجا می دونیدکه ناگهان گریه کردند وگفتن دیشب خواب بچه هامو دیدم خواب دیدم بچه هام بهم گفتن خوش به حالت مادر فردا سید علی رومی بینی به اینجا که رسید آقا داخل حیاط شدند بعد در خواب امام را دیدم و ایشان هم تبریک گفت و یه پیغام برا آقا داشتند امام گفتن سلام ما رو به آقا سیدعلی برسون و بگو اینقدر از خدا طلب مرگ نکن.
… فرج نزدیکه ان شا الله …
می گفتن آقا خیلی گریه کردن …
منبع: وبلاگ ولی امر
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و أجعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یدیه
سر قبر نشسته بودم …
باران می آمد. روی سنگ قبر نوشته بود: شهید مصطفی احمدی روشن …
از خواب پریدم.
مصطفی ازم خواستگاری کرده بود، ولی هنوز عقد نکرده بودیم.
بعد از ازدواج خوابم را برایش تعریف کردم.
زد به خنده و شوخی گفت : بادمجون بم آفت نداره …
ولی یه بار خیلی جدی ازش پرسیدم که کی شهید می شی مصطفی؟ مکث نکرد، گفت : سی سالگی …
باران می بارید شبی که خاکش می کردیم …
منبع : وبسایت جوانان دلسوز ایران
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و أجعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یدیه
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین وعلی اصحاب الحسین
کاروان زشهـــرنورآمد سوی سینا وکوه طور آمد
عاشقانی زشور حق شیدا مــــثل آواره در دل صحرا
می رود این کاروان ذبیح الله ذکــــــــــــــرشان لاإله إلا الله
هست هفتاد و دو وی را یاور زینبش یادگـــــــــاری از مادر
نور جانان دلش ابوفاضل ساقی تشنه لب، لب ساحل
گفت سالار کــــاروان بلا پرسیدند چون به کرب وبلا
قتلگاه من و شمــا اینجاست کربلاسرزمین عشق ووفاست
اکبرم غرق خــون شود اینجا اضغرم لاله گون شود اینجا
امام صادق علیه السلام فرمود: جدغریبم حسین علیه السلام به صورت سه طائفه نگاه می کند: اول به صورت کسی که برایش مجلس عزا اقامه کند، دوم به صورت کسی که به زیارتش مشرف شود و سوم به صورت گریه کنانش.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و أجعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یدیه
پسرم عارفی صبور بود که همه او را به اخلاق کریمه می شناختند. در کنار کار معلمی به جبهه می رفت و وقتی برمی گشت گاهی در تعاونی محله، بی توقع به کار مردم می رسید. روزی در محل توزیع ارزاق عمومی، جمعیت زیادی صف کشیده بودند و عده ای سعی می کردند که زودتر سهمیه خود را بگیرند و بروند. گرمای طاقت فرسای تابستان بود. ناگهان از ته صف زنی با شتاب به سمت علی محمد آمد و بی مقدمه و بی هیچ دلیلی چند حرف رکیک با صدای بلند به او زد. پسرم هیچ عکس العملی نشان نداد و همین باعث شد که زن عصبی تر شود و در مقابل جمعیت، آب دهن روی پسرم بیندازد. علی محمد فقط صورتش را برگرداند و چند بار این آیه را خواند : «وَ الکاظِمینَ الغَیظ و العافینَ عَنِ النّاسِ».
این صبوری و تقوای پسرم باعث شد زن شرمنده شود و مردم او را سرزنش کنند.
شهید علی محمد صباغ زاده، ما اینجا عاشق شده ایم، صص 163- 162
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم و أجعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یدیه
از زمان دانشجویی نوع لباس عباس، که همیشه ساده و بی پیرایه بود، برای من شگفتی داشت و همواره در جست وجوی پاسخی مناسب برای آن بودم.
روزی به همراه عباس در جلوی گردان پروازی قدم می زدیم، پس از صحبت های زیادی که داشتیم در مورد فلسفه پوشیدن لباس ساده و بی پیرایه اش از او سوال کردم. او در حالی که صمیمانه دستش را روی شانه ام گذاشته بود گفت :
هیچ دلم نمی خواست راجع به این قضیه صحبت کنم، ولی چون اصرار داری تا بدانی، برایت می گویم.
پس از مکثی کوتاه گفت :
انسان باید غرور و منیّت های خود را از میان بردارد و نفسش را تنبیه کند و از هر چیزی که او را به رفاه و آسایش مضر می کشاند و عادت می دهد پرهیز کند، تا نفس او تزکیه و پاک شود. ما نباید فراموش کنیم که هرچه در این دنیا سخت بگذرد در آن دنیا راحت تر است. دیگر اینکه تزکیه و سرکوبی هوای نفس موجب خواهد شد تا انسان برای کارهای سخت تر و بالاتر آمادگی پیدا کند.
منبع: شهید عباس بابایی، پرواز تا بی نهایت، ص 178
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم و أجعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یدیه
ياحسين جان! دلم بهانه تو را مي گيرد.
دلم گريه مي خواهد.
با پنجره اي که رو به کربلاي شما باشد.
صفحات: 1· 2
مادر بزرگوار شهید می گوید:
هیچ وقت روی فرش نماز نمی خواند، همیشه گوشه فرش را تا می زد و روی زمين نماز می خواند. می گفتم: «مادرجان!پاهات درد می گیره، سردت می شه روی زمين نماز نخون.»
صفحات: 1· 2
mily: &">یکی بی سواد، پیغمبر شده است و اما عده ای با تمام تحصیلاتشان هنوز خدا را نمی بینند.
خیلی وقت است که آدمیان تولید انبوه شده اند اما هم چنان در حال آزمایشند.
این چه حکمتی است که خدا نیز آدمیان را به سان کالاهای دنیوی پس از تست، تولید انبوه نکرد.که این گونه نشود، که بارها در قرآنش بگوید کثیرمان جهنمی اند و قلیلمان بهشتی.
شاید حکمتش این است که تست آدمیان به گونه ای است که اگر آن کثیر نباشند آن قلیل هم نیستند.
شاید…
آن کثیرند که عبرت آن قلیلند.
چقدر زیاد بودند این قوم کثیر!قوم نوح،لوط و عاد و ثمود و غیره و غیره،که هنوز که هنوز است هستند.
و اما قوم قلیل…
چه کردند که قوم قلیل شدند؟!
قله قاف را فتح کرده اند؟عمری روی میخ زیسته اند؟
نه…مشخصه آن ها تنها برای خدا بودنشان است.همین.
برای خدا که باشی همیشه جزء استثنائات محسوب می شوی.
شیطان استثنا حسابت می کند و همه را گمراه می کند “الّا عبادک منهم المخلصین”
خدا استثنا حسابت می کند و هم “فی الدنیا حسنه"است برایت و هم “فی الآخرۀ الحسنه"است برایت.
برای خدا که باشی مشکلات تو را یاد خدا نمی اندازد،برای سجده خدا شب و روز نمی شناسی،برای اعتبار بیشتر،به خلقش کمک نمی کنی،مهربانیت به بندگانش ظاهری نیست،حساب رست را تنها او می دانی نه بندگانش،قرآن را صرف یک کتاب نمی بینی که زیر کوهی از گرد و غبار رخ نهانده باشد.به دنیا به حکم یک ابزار می نگری.
برای خدا که باشی خدا برای توست “مَن کانَ لِله،اللهُ کانَ لَه”
بس است دیگر.بس نیست که خدا برایت باشد؟!!
خدا که برایت باشد قانون معنی و مفهومی ندارد.مسیح به دنیا می آید،سنگ ریزه ای فیلی را چون کاه جویده شده ای می کند،نیل شکاف می خورد،…
چقدر شیرین است که خدا برایت باشد.
و اما این گروه قلیل هر وعده خود را از صافی هایی با روزنه های ریزتری رد می کنند خود را برای خدایشان خالص تر و خالص تر می کنند و خود را با حمایت خدا در این مسیر از هر گزندی حفظ می کنند.این گروه عاشقند و عاشقی یعنی جنون.
خدایا ما را نیز هم مسیرشان کن.
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم و أجعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یدیه
صفحات: 1· 2
وصیت تکان دهنده شهید به مادرش
مادرم زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن …
زمان تشیع و تدفینم گریه نکن …
زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن …
فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش می کنند و زنان ما عفت را …
وقتی جامعه ما را بی غیرتی و بی حجابی گرفت، مادرم گریه کن که اسلام در خطر است …
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم و أجعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یدیه